گوش تیز کن .اگرسکوتی برآنجا حاکم شود وکمی گوش تیز کنی خواهی شنید .همه جمعند . او که به ظاهر خلیفه است حاضراست . عده ی زیادی هم با شمشیرهای آخته و بی غلاف آماده اجرای فرمانند . منتظرند تا بیاورندش . کشان کشان و با ریسمان برگردن . آخر او سه روزاست که به مسجد نیامده و هنوز با خلیفه دست بیعت نداده . هنوز سه روز از رحلت پیامبر اسلام نگذشته و او وچند نفر دیگر درگیر دفن پیامبر بودندو ...آوردندش . در مقابل خلیفه بایست یاعلی ! وگوش فرادار که چه میگوید . کسی میپرسد کدام خلیفه . خلیفه ای که پیامبر به جانشینی خود برگزیده یا او که با تشکیل جلسه ای فوری در سقیفه خود را خلیفه می داند؟آی مردم خلیفه اصلی علیست .مگر غدیر خم را فراموش کردید؟ ! پشت پرده در قسمت زنها ولوله ای برپاشده .خوب گوش کن ! صدایی آزرده و از روی درد می آید . همه منتظرند که چه می خواهد بگوید . علی (ع) دم برمی آورد که فاطمه جان مبادا نفرین کنی که این جماعت در عذاب نفرینت هلاک خواهند شد . از پدرت پیامبر شنیدم که باید بر این مصائب صبر کنیم . و زهرا (س) به خانه بازمی گردد و از آن پس در بستری می افتد که باعثش کوبیدن در نیم سوخته به پهلویش و ضربه غلاف شمشیر به بازویش بود و در کمتر از 90روز به پدر می پیوندد و علی باز هم تنها می ماند . در همین مسجد النبی روزی پیامبر در خطبه وداعی که برای همین مردم خواند به آنان گوشزد کرد که من در میان شما دو چیز گرانبها می گذارم ومیخواهم که آنان را تکریم کنید . کتاب خدا قرآن و اهل بیتم را . می شنوی؟ پیامبر اسلام محمد مصطفی سخن می گوید: اگر کسی در بین شما هست که از من بدی دیده یا آسیبی به او رسیده یا مرا ببخشد و یاقصاصم کند. همهمه ای می شود . بدی ؟ آسیب؟ ضرر وزیان ؟ هرگز . تو نور و رحمت بودی برما . تو مارا از جهالت و ظلمت رهانیدی .آه نگاه کن پیر مردی از آن گوشه مسجد برخواسته و می خواهد سخن بگوید.بگو مسلمان . یا رسول الله روزی می خواستید تازیانه ای برمرکب خود بزنید که به اشتباه به من برخورد کرد . اکنون میخواهم قصاص کنم . !!انگشتها به دندان گزیده شد . وای قصاص بر پیامبر خدا؟!استغفار کن مرد! پیرمرد از حق خود نگذشت و رسول الله دستوردادند همان تازیانه را به مسجد بیاورند .
راستی تو اکنون کجای مسجدی ؟ نزدیک پیرمردیانزدیک منبر؟
همه منتظرند که چه می شود .پیر مرد تازیانه به دست در مقابل محمد امین صلوات الله علیه می ایستد . و پیامبر قسمتی از بدن خود را برهنه می کند که قصاص شود و پیرمرد بوسه ای شیرین از بدن رسول خدا می گیرد و صدای تکبیر مردم بلند می شود .
از آین روز تا آن روز که دختر همین پیامبر را بین درو دیوار قرار می دهند تا محسنش را سقط کند و پهلویش بشکند و بازویش کبود شود کمتر از یک فصل سال بوده است . وامان از این مردم .امان از این مردم . حال به زیارت پیامبر خدا (ص)بشتاب که از بهترین عبادتهاست .
التماس دعا
خاکریز
مطلب بعدی :
پدیده ای که پدیده شد